انسانشناسی جسمانی که آن را «انسانشناسی زیستی» نیز میگویند، یکی از شاخههای انسانشناسی است که انسانها را به عنوان موجودات زیستی مطالعه میکند و مهمترین
رویکردش
انسانشناسی جسمانی که آن را «انسانشناسی زیستی» نیز میگویند، یکی از شاخههای انسانشناسی است. که انسانها را به عنوان موجودات زیستی مطالعه میکند و مهمترین رویکردش، تبیین تکاملی انسان است. این دانش بشری دارای 4 قلمرو اساسی است:
1) توصیف و بازسازی تاریخ تکاملی نوع انسان:
انسانشناسی جسمانی به توصیف و تبیین دگرگونیهایی که موجب شد تا تبار انسان از نیاکان مشترکی که با «نخستی»های دیگر داشت، انشعاب گزیند، میپردازد و برای بازسازی تاریخ تکاملی انسان در جستجوی سنگوارههای نیاکان انسانی و نیاکان نخستی و ماقبل انسانی است. بسیاری از سنگوارههایی که انسانشناسان جسمانی بررسی میکنند با تلاش «دیرینشناسی» به دست آمده است، اما کاوش و کشف سنگوارهها، تنها یک گام مقدماتی به شمار میآید. یک سنگواره پس از آن که پیدا شد، باید مورد تفسیر قرار گیرد. مثلا استخوانهای یک سنگواره، به چه موجودی باید تعلق داشته باشد؟ این موجود چگونه زندگی میکرده است؟ و با نوع انسان یا انواع دیگر چه نسبتی دارد؟ یکی از راههای اساسی دستیابی به پاسخ این پرسشها، کالبد شناسی تطبیقی، یعنی مقایسه ویژگیهای کالبدی یک سنگواره با ویژگیهای انسانها یا نخستیهای موجود دیگر است.
1) توصیف ساخت بدنی (شکل، رنگ مو، گروههای خونی و ...) و مطالعه رشد جسمانی و تغذیه حیاتی انسان:
انسانشناسی جسمانی در جستجوی یافتن پاسخهای این پرسشها هستند که چرا برخی از مردمان سیاهپوست و بعضی سفیدپوستند؟ چرا گروه خونی سیاهپوستان امریکایی با سفیدپوستان تفاوت دارد؟ و چرا گروه خونی A در اروپا شایعتر است (شاملو، 1367) و چرا گروه خونی B در میان بومیان استرالیایی وجود ندارد؟ و چرا بیشتر اروپاییان بزرگسال شمالی میتوانند شیر تازه را هضم کنند؛ ولی بیشتر چینیهای بزرگسال نمیتوانند؟ (بیتس و پلاگ، 1375)
فشار خون با سن، تغذیه، ارتفاع از سطح دریا و شاید آب و هوا تغییر میکند. ثابت شده که در سنین مشابه بین 20 تا 30 سالگی فشارخون سیاهان و آسیاییها از اروپاییان کمتر است. به نظر میرسد این تفاوت به علت نوع تغذیه باشد. در سنین جوانی فشارخون سیاهان و آسیاییها از اروپاییان کمتر است؛ اما با زیاد شدن سن، فشارخون سیاهان دیرتر بالا میرود، به نظر میرسد ارتفاع هم اثری روی فشارخون در جهت کم کردن آن داشته باشد.
3) مطالعه ژنتیک انسانی و اکولوژی انسانی (شناخت عوامل و محیطی و اقلیمی و تاثیر آن بر اقوام مختلف)
برای تبیین تنوعهای زیست شناختی و فهم فرآیندهای حاکم بر آن، برخی از انسانشناسان جسمانی از اصول ژنتیک استفاده میکنند، یعنی همان علمی که انتقال ویژگیهای ارثی را از والدین به فرزندان مورد بررسی قرار میدهد. انسانشناسی زیستی، فراوانی عوامل مختلف وراثتی در گروهها و جمعیتهای مختلف انسانی را که یکی از راههای مفید پیدا کردن اختلافات و تشابهات زیستی میان این گروههاست، مطالعه میکند (عسکری خانقاه و شریف کمالی، 1364).
اکولوژی انسانی تطابق و سازگاری انسان با شرایط زندگی را با توجه به سن و جنس و گروه مطالعه میکند. این علم چگونگی قرار گرفتن انسان را در مقابل محیط - با توجه به عوامل زیستی - مورد بررسی قرار میدهد.
علی اسکندری
|